سرزمین تركی با عینك پارسی – بخش ششم
سفرنامه تركیه
سرزمین تركی با عینك پارسی – بخش ششم
شاید تصور كلی شما از شهر استانبول به عنوان بزرگ ترین شهر كشور لائیك تركیه چیزی باشد كه با دیده ها و شنیده های من جور در نیاید. با توجه به داستان معروف مولانا كه جماعتی در تاریكی به فیل شناسی می پرداختند و هر كس از همان زاویه خودش به تفسیر و تشریح فیل می پرداخت، نیك می دانم نوشته های من هم صد در صد گویای واقعیت نیستند. ضمن این كه تلاش می كنم در نوشته های بعدی از جنبه های مختلف وارد شوم تا كمی این یكسونگری بر طرف شود.
ترافیك اذان در شهر مسجدها

وقتی از نمای دور به شهر استانبول می نگرید، آن چه بیشتر به چشم شما وارد می شود، گنبد و مناره مساجد است. حتی اگر كور باشید و درون هتل مشغول استراحت، به هنگام اذان های پنجگانه صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا، متوجه خواهید شد كه در اطراف تان چه تعداد مسجد وجود دارد و اگر همانند من كمی اهل موسیقی باشید البته از این ترافیك صداهای زیبا خوش تان نمی آید، یكی ماهور می خواند، یك همایون و دیگری با حال و هوای موسیقی دوران عثمانی. در قونیه نیز گاه تا چهار اذان مختلف را همزمان می شنیدم. این كه چرا این جا مسجد زیاد است، می تواند ریشه در تعلق خاطر ترك ها به مظاهر دین اسلام باشد. نكته دیگر این كه استانبول همانند تهران، آسمان را نخراشیده و گسترش آن بیشتر افقی بوده است. از سوی دیگر همه مساجد تركیه دارای گنبد و مناره بلند هستند و در نتیجه وقتی از دور به شهر خیره می شود، به راحتی می بینی مساجد شهر یك سر و گردن از خانه های مردم بالاترند.

مسجد سلطان احمد یكی از بزرگ ترین جامی های استانبول است. ساخت آن از 1609 تا 1616 میلادی طول كشید و چون در دوره زمامداری سلطان احمد اول بوده، به همین نام باقی مانده است.

نمای سه بعدی از مناره مسجد را دانلود كنيد و ببينيد. مسجد اياصوفيا هم از آن بالا پيداست

چهار ستون بزرگ مسجد، قطری به اين بزرگی دارند
نمای سه بعدی از محراب مسجد را دانلود كنيد و ببينيد
کاخ تپقاپی (در زبان ترکی: تپكاپی سرای TopKapi Saray) واقع در استانبول از قصرهای معروف امپراتوری عثمانی است که از ۱۴۶۵ تا ۱۸۵۳ میلادی مرکز اداری این امپراتوری بود. سلطان محمد فاتح در ۱۴۵۹ دستور ساخت این قصر را داد و کار ساختن آن در ۱۴۶۵ میلادی به پایان رسید. این قصر بین شاخ طلایی و دریای مرمره در استانبول واقع شده و چشماندازی بسیار عالی به تنگه بسفر دارد.



چشم انداز دريا از ايوان كاخ

در ۱۸۵۳ سلطان عبدالحمید تصمیم گرفت محل اقامتش را به قصر تازهساخت دلمه باغچه منتقل کند که نخستین کاخ مدل اروپایی شهر بود. امروز قصر تپقاپی به موزه تبدیل شده و از جذابترین جاذبههای توریستی ترکیه است.

بانوی سلطان به همراه نديمه هايش در حرمسرا

حمام جناب سلطان داخل حرمسرا

نمای بيرونی حرمسرای سلطان

نمایی از محوطه بيرونی كاخ تپ قاپی
موزه باستان شناسی استانبول محل چیدمان بقایایی از چندین تمدن كهن است. حتی تمدن هایی كه ربطی به سرزمین تركیه ندارند، در این موزه یافت می شوند. مثل سنگ نوشته ها و تابوت های مصری از دوران باشكوه فراعنه.

تابوت مصری

پادشاه باراكوب، دوره آرامی، قرن هشتم پيش از ميلاد

مطربان عهد باستان، دوره آرامی، قرن هشتم پيش از ميلاد

يادگارانی از تسلط رومی ها بر سرزمين تركيه

نمای بيرونی از موزه باستان شناسی تركيه و نخل سنگی كه از عهد باستان مانده است

اين ناقوس روزگاری در استانبول جولان مي داد ولی اينك مناره های مساجد خانه نشينش كرده اند

قبر يا تابوت و يا چيزی شبيه به آن بازمانده از عهد باستان
جابجایی مسافران درون شهری استانبول عموماً بر دوش مترو، تراموا، اتوبوس و مینی بوس هاست. تاكسی در این معادله نقش كلیدی ندارد و اگر توریست های پولدار نبودند، می شد تاكسی ها را به مرخصی فرستاد. ترافیك روان این شهر، از نظر سرعت رسیدن به مقصد، به گونه ای است كه نمی توان به تاكسی نمره بیشتری داد. روی زمین حق تقدم با ترامواست، وسیله ای راحت، ارزان و بسیار پر مشتری.

حاشیه های سفر

برخی رستوران های استانبول با این تمهید، یك تیر و سه نشان زده اند. نخست جذب مشتری بیشتر، دوم ایجاد اشتغال برای دو بانوی هموطن و در نهایت حفظ میراث فرهنگی تركیه در حوزه مردم شناسی. گفتنی است این دو بانو كارمند رستوران نیستند. برای هر عدد نانی كه می پزند، گارسون یك رسید به ایشان تحویل می دهد تا پایان روز به حساب و كتاب بنشینند و احتمالاً كرایه مكان هم از ایشان كم می شود.

این جا صف شیر یارانه ای نیست. سهام عدالت هم توزیع نمی كنند و قرار نیست پس از چند ساعت معطلی خوشه بندی شوید. مردمانی گوناگون از سرزمین های جورواجور منتظرند تا بلیت فروش مجموعه تاریخی كاخ تپقاپی بیست لیر ترك برابر با 14 دلار از ایشان بگیرد و اجازه ورود بدهد. در چنین مكان هایی، همیشه سر یكی از بلیت فروش ها خلوت است و اگر كسی طمع كند و از صف جدا شود و نزد او برود، می گوید بلیت بی بیلت، برو توی صف! در واقع آن بنده خدا را موظف كرده اند تا یكی مثل من كه پول درست درمانی با خود نیاورده است، كارت روزنامه نگاری بین الملی اش را روی میز بگذارد و با احترام یك بلیت رایگان و بدون نوبت دریافت كند. گاه شماره سریال كارت را به رایانه می دهند تا احتمالاً كسی با همان كارت دو بار بلیت نگیرد و گاه سرسری نگاه می كنند و یك بلیت می دهند. بدون این كارت، حدود یكصد دلار می بایست پول زیارت مولانا و دیگر بناهای تاریخی را می دادم. عجب روزگار غریبی است. كارتی كه در كشور خودم پهن نمی ارزد، در ولایت غریب این گونه حرمت دارد!
مطالب مرتبط:
Hooshang Samani