ای كاش میكروفون نبود
به انگیزه اجرای گروه شهنازی در تالار وحدت
ای كاش میكروفون نبود
بیش از یك قرن پیش، فرهنگ موسیقایی مغرب زمین به انضمام سایر جوانب این تمدن بزرگ، قدم به حریم فرهنگی ما نهاد و از آن تاریخ تاكنون هرچه گشتیم و دیدیم رو بنای غرب بود و آنچه نایافتیم زیربنا بود. بی آنكه بدانیم اركستر چیست، چند ساز ملی و فرنگی را كنار هم نهادیم و اسمش را گذاشتیم اركست (دوره ناصری و مظفری)، از چند و چون و تعدد سازهای اركستر سمفونیك غربی خبر نداشتیم، آمدیم به تقلید از آنها تعدادی تار و كمانچه و سنتور و سه تار كنار هم چیدیم و نامش را گذاشتیم اركستر سنتی. ابزاری به نام میكروفون در دیار غرب بنا به ضرورتی كه آنها تشخیص دادند، اختراع، تكمیل و تولید گشت و ما بدون هیچ تحقیق و پرسشی از سازندگان آن، هزاران هزارش را تاكنون خریده ایم و بلای جان گوش هایمان ساخته ایم. گاه مجالس مختلف ما مضحكه این آلت شده اند (جلسات سخنرانی و غیره كه در آن به صدای گوینده اكو می دهند و صدای مربوطه مسخره وار گویی از ته چاه بیرون می آید.) و گاه خود این وسیله خود مسخره بی دانشی ما شده است. (یكی از مقامات پیشین تلویزیون به میكروفون می گفت بلندگو!! و الی آخر).
امروزه جاذبه های میكروفون و ابزارهای جانبی اش (تقویت كننده ها و اكو دهنده ها) چنان زیاد است كه هر اهل و نااهلی را ترغیب به خواندن می كند. آواز خوانی دیگر آن تجربه و جربزه گذشته را نمی طلبد. اگر صدا ضعیف بود كمی ولوم می دهند. اگر صدا طنین نداشت كمی اكو می دهند و خلاصه اینكه در آزمایشگاه صدا سازی مدرن می شود بدل هایی از تاج و طاهرزاده و قمر تولید كرد ولو اینكه فاصله بین اصلی و بدلی از زمین تا آسمان باشد.
عظمت سیطره میكروفون بر زندگی امروز چنان است كه گاه در نبودنش خیلی ها حاضر به اجرای برنامه نیستند! و برخی دیگر میكروفون بدون اكو را هرگز بر نمی تابند!! سنتی و كلاسیك هم ندارد. به جلسات مذهبی هم سری بزنید، موضوع داغ تر می شود. میكروفون در ظاهر پوشاننده عیب هاست اما خوب كه در آن غور كنیم، ضررش را بیشتر می نوشیم و نمونه آن اجرای كنسرت اخیر گروه شهنازی در تالار وحدت به عنوان یكی از هزاران مورد رایج مملكت است. جمعیتی ده نفره با سازهای گوناگون به اتفاق خواننده (حمیدرضا نوربخش) با ده میكروفون یا به عبارتی با ده واسطه صدای موسیقی شان را به گوش مردمی كه فقط بیست متر از آنها دورترند، می رسانند.
وقتی عملی از روی تقلید صرف صورت بگیرد، نتیجه اش قابل كنترل نخواهد بود زیرا نفس عمل تقلید حكم می كند این كار را بكن، آن كار را نكن، حالا چرا و چگونه؟ اینها دیگر ربطی به تقلید كننده ندارد و نتایج تقلید هم خارج از كنترل اوست. بدین ترتیب موسیقیدان ایرانی هم در اوایل قرن بیستم میلادی با یك نگاه به اركستر غربی، شیفته آن ساز و برگ شد و حتی یك بار از آدم های آن تشكیلات نپرسید: آقا چرا ویلن های شما دوازده تاست و هفت تا نیست؟ چرا شش نفر ویلنسل می زنند؟ چرا نوازنده های كنترباس فقط سه نفرند؟ چرا فقط یك نفر تیمپانی می نوازد؟ چرا پیكولو نواز شما تك است؟ و الی آخر.
موسیقیدان ما پیش از آن كه به عمق این پرسش ها برسد، مولود جدید صنعت غرب ذهنش را به سمتی دیگر منحرف نمود. با وجود میكروفون او با خود گفت، چرا ده عدد ویلن؟ چرا پنج عدد تار؟ چرا سه عدد تارباس؟ هیچ نیازی به این تعداد نیست، از هر كدام یكی و برای هر یك میكروفونی و آنگاه نتیجه این می شود، ساز سه تار كه در نخستین ضبط های موسیقی ایرانی به دلیل حجم كم صدایش نمی توانست در اركسترهای آن زمان خودی نشان بدهد، اینك در تالار وحدت تهران نه تنها كنار تار، بربط، كمانچه و دف قرار می گیرد، بلكه به همت جناب صدابردار، حجم صدایش تنه به تنه تیمپانی اركستر سمفونیك می زند. در این شرایط تكنوازی سه تار با همنوازی كل گروه از نظر حجم صوتی یكسان است و این یعنی به هم ریختن نظام طبیعی گوش. اینجا معنی حرف موسیقیدان اصولگرای معاصر، آقای مجید كیانی را خوب می توان هضم كرد كه می گویند میكروفون یك واسطه بین مجری موسیقی و شنونده آن است و نمی تواند در انتقال زیبایی های پنهان موسیقی ایرانی، امانتدار خوبی باشد. (نقل به مضون)
علاوه بر این مسأله نوانس یا شدت نغمات كه عنصر تعیین كننده ای در بیان حالات موسیقی ایرانی است، امروزه یكجا به پای میكروفون ریخته می شود. حجم قابل تحمل صدا هم با این وضعیت از حالت طبیعی خارج شده و اغلب موارد، صدای گوش آزار تقویت كننده های صوتی بر جذبه های موسیقایی و آواز می چربد.
راستی موسیقیدانان ما چرا بدون میكروفون كنسرت نمی دهند؟ ببینید عارف قزوینی و اقبال آذر چگونه جذب مخاطب می كردند؟ مگر محل های كنسرت امروزی با گذشته چقدر تفاوت یافته است؟ عمده تالارهای فعلی ما كه بین ۳۰۰ تا ۸۰۰ نفر بیشتر ظرفیت ندارند، فاصله شنوندگان هم در دورترین حالت بین۲۰ تا۳۰ متر بیشتر نیست. پس این همه میكروفون برای چیست؟ كسی منكر استفاده از دانش و فناوری روز نیست. صحبت استفاده یا سوءاستفاده از ابزار جدید است. میكروفون هم مانند خیلی از مظاهر صنعتی جهان غرب در كشور ما به درستی به كار نمی رود. معدود افرادی در حوزه های مختلف با این ابزار به نحو مطلوب استفاده می كنند و آن هم به گاه ضرورت نه به صورت یك عادت در هر جا و مكان.
در جریان همین كنسرت اخیر از خود می پرسم چرا به جای تحریر زیبای حصار چهارگاه، باید جیغ بشنویم؟ چرا اشاره های بالای مخالف چهارگاه در تالار وحدت به سوت تبدیل می شود؟ از این بدتر چرا ثمره سال ها شاگردی شجریان كردن به پای میكروفون قربانی می شود؟ وقتی این صحنه تأسف بار را می بینم یاد حكایت سعدی و فن سیصد و شصت و ششم می افتم. به نظرم استاد آواز ایران فن آخری كه همانا نحوه استفاده از میكروفون باشد را به شاگرد محبوبش نیاموخته است. غرض از این سیاهه نقد همه جانبه كنسرت گروه شهنازی نیست كه مجال و فضای افزونی می طلبد. در واقع این درد كلی همه گروه های گروه نواز ایرانی است و حتی سایر مجریان موسیقی در حوزه های دیگر نظیر مداحی، نوحه خوانی و غیره را شامل می شود.
در یك جمله باید گفت كنسرت اخیر گروه شهنازی زحمت شایسته ای بود كه به هیچ هدر رفت. آن شب اگر شرط ادب نبود هر آینه می خواستی دست در گوش ها فرو بری و از صدای آزارنده خلاص شوی اما در ردیف جلو نشستن مانع از این كار می شود. با خود گفتم ای كاش ردیف آخر تالار بودم تا راحت گوش هایم را می گرفتم یا بهتر از آن «ای كاش میكروفونی در كار نبود».
این مطلب 16 شهریور 1382 در روزنامه همشهری چاپ شده است
Hooshang Samani